دل بی طاقتی چون طفل بدخو در بغل دارم . « صائب تبریزی »
کودک درون
اگر بچه ای سه ساله را در وسط اتاق بگذاریم و سرش داد بزنیم که خیلی احمق است و هرگز نمی تواند کاری را درست انجام بدهد و اینکار را اینطوری باید انجام بدهد و نباید آن کار را بکند و واقعاً که چه آشفته بازاری درست کرده است و چند بار هم کتکش بزنیم ، دست آخر با کودکی وحشت زده روبرو می شویم که یا گوشه ای کز می کند ، یا زیر گریه می زند . کودک یکی از این دو راه را انتخاب می کند و ما نیز هرگز به توانمندی و استعداد های بالقوه اش پی نمی بریم .
اما اگر به همین بچه بگوییم که چقدر دوستش داریم، چه زیباست و وجودش تا چه اندازه برایمان مهم و عزیز است و چقدر باهوش و درخشان و دانا و کاردان است و اگر هم اشتباهی بکند کوچکترین مانعی ندارد زیرا از همین تجربه هاست که چیزی تازه می آموزد و در هر شرایطی دوستش می داریم و به کمکش می شتابیم آنگاه استعدادهایی که کودک از خود نشان می دهد شما را به حیرت می برد !
درون هر یک از ما ، کودکی سه ساله هست که بیشتر اوقات سرش داد می زنیم و آنگاه حیرت می کنیم که چرا زندگیمان بر وفق مرادمان نیست ! اگر دوستی مداوم از شما انتقاد کند ،آیا از حضورش خوشحال
می شوید؟ شاید در کودکی اینطور با شما رفتار می شد که البته موجب تاسف است، اما گذشته ، گذشته است و اگر شما بخواهید اکنون نیز با خود چنین رفتاری کنید ، موجب تاسف بیشتر خواهد بود .
حالا فهرستی از پیام های منفی دوران کودکی را در برابر خود داریم . آیا این فهرست با آنچه خود شما
نقاط ضعف خویش می دانید تطبیق می کند ؟ شاید کم و بیش تطبیق کند .
ما داستان زندگیمان را مطابق با پیام های اولیه ای که دریافت کرده ایم می نویسیم . همه ما بچه های کوچولوی خوبی هستیم و مطیعانه هر آنچه « آنها » با عنوان حقیقت محض به ما می گویند ، می پذیریم . سرزنش پدر و مادر و یک عمر قربانی باقی ماندن ، بسیار آسان است ، اما نه لذتی دارد و نه ما را از تنگنای خود بیرون می کشاند .
در درون هر یک از ما کودکی رویایی است که به آینده شکوهمند عقیده دارد .
برگرفته از کتاب :
به بلندای فکرت پرواز خواهی کرد
نظرات :